سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : یاد دهید و آسان گیرید و سخت مگیرید [ابن عباس]
 
امروز: پنج شنبه 103 اردیبهشت 27

R   انگیزه (motive ) و هدف (goal )

 

یادگیری معلول انگیزه های متفاوتی است. یکی از این انگیزه ها که نقش مهمی در جریان یادگیری دارد، میل و رغبت شاگرد به آموختن است. رغبت محرکی است که نیروی فعالیت را افزایش می دهد.

برای اینکه شاگردان در ضمن یادگیری فعال باشند، باید به موضوعی که می خواهند فرا بگیرند علاقمند باشند. برای ایجاد رغبت، لازم نیست موضوعات درسی را بطور تصنعی جالب توجه نشان دهیم. همین که مطالب و مفاهیم درسی بر اساس نیاز شاگردان تنظیم شده باشد و مسائل اساسی و واقعی آنان را مطرح سازد و به آنان در برخورد با محیط کمک کند، رغبت آنان برانگیخته خواهد شد.

یکی دیگر از عوامل ایجاد انگیزه هدف است . هدف به فعالیت انسان جهت و نیرو می دهد. اگر انسانی در طول زندگی خود هدف قابل وصولی نداشته باشد، پویایی و حرکت خود را از دست خواهد داد. هدف ارزشمند، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار می کند و نیروی لازم را برای فعالیت در وی به وجود می آورد و سبب پیدایش قصد و اراده در او می شود.

در مدارس، هدف های تربیتی باید انعکاسی از احتیاجات و تمایلات شاگردان باشد و به طور مشخص و واضح بیان شود. معلم و شاگرد باید بدانند غرض از فعالیت های آموزشی در یک مقطع زمانی خاص چیست.

مشخص بودن هدف ها در مدرسه، سبب هماهنگی بین فعالیت های معلم و شاگرد می شود، آنان را به اجرای فعالیت های متنوع بر می انگیزد، جهت و میزان پیشرفت آنان را نشان می دهد، محیط مدرسه و کلاس را آموزنده و نشاط انگیز می سازد، سطح یادگیری شاگردان را گسترش می دهد و یادگیری را عمیق تر و مؤثرتر می کند.

 

R   تجارب گذشته

 

آموخته ها و تجربه های گذشتة (previous experiences) شاگرد ساخت شناختی (structure cognitive) را تشکیل می دهد. آمادگی شاگرد در حد وسیعی تحت تأثیر تجارب گذشتة اوست.

فرد زمانی می تواند مفاهیم و مسائل جدید را درک کند که مفهوم و مسأله جدید با ساخت شناختی او مرتبط باشد. در واقع ، فرایند یادگیری همچون روند رشد است. همچنان که رشد جریانی دائمی است، یعنی گذشته، حال و آیندة آن با هم ارتباط دارد، یادگیری نیز جریانی است که تجارب گذشته پایه و اساس وضع فعلی آن را تشکیل می دهد و آنچه فرد در آینده خواهد آموخت باید متناسب با تجارب او در زمان حاضر باشد.

 فرد وقتی مفهومی را واقعاً می آموزد که پایه و ریشه تجارب گذشته اش داشته باشد. اگر این ارتباط برقرار نشود. یادگیری به معنی خاص خود صورت نخواهد گرفت. بنابراین، معلم همواره باید فعالیت های آموزشی را بر اساس تجارب گذشتة شاگردان و متناسب با ساخت شناختی آنان طراحی و اجرا کند. توجه به این امر شرط اساسی موفقیت در کارهای تربیتی است.

معلم آگاه در فعالیت های آموزشی و پرورشی ابتدا زمینه ها و تجارب گذشته شاگرد را بررسی می کند، توان او را برای درک و فهم مسأله جدید می سنجد و مفاهیم جدید را با توجه به سطح دانش او ارائه می دهد؛ مثلاً اگر معلم ریاضی در تدریس مفهوم تازه، زمینه های قبلی شاگردان را به دست فراموشی بسپارد و آموزش خود را بدون توجه به اطلاعات و دانش قبلی آنان در این زمینه آغاز کند، هرگز موفق نخواهد بود.

البته ممکن است در اینجا این سؤال مطرح شود که با توجه به اینکه تجارب گذشته شاگردان یک کلاس به دلیل تفاوت در شکوفایی استعداد، محیط خانواده و سطح تربیت والدین یکسان نیست، چگونه ممکن است معلم روش تدریس خود را متناسب با تجارب همه شاگردان انتخاب کند. اگر چه چنین امری کار آسانی نیست، اختلاف سطح دانش شاگردان را می توان از طریق آموزش ترمیمی یا فعالیت هیا متنوع دیگر از میان برد.

 


 نوشته شده توسط دومان در دوشنبه 89/3/17 و ساعت 1:12 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 24
مجموع بازدیدها: 49765
جستجو در صفحه

خبر نامه