douman
رفع مشکل نصب صدا در مادربوردهای جدید
صفحه اصلی خــبرنــامه عکـس دانستنیها 4سوق یاداشتهای جدید
رفع مشکل نصب صدا در مادربوردهای جدید Install onboard HD audio driver
در بعضی اوقات برای نصب سری جدید چیپستهای کارت صوت ساخت شرکت RealTek بر روی مادربورد های جدید با مشکل مواجه می شویم و حتی با نصب مجدد ویندوز و ارتقای سرویس پکها نیز مشکل رفع نمی شود
و یا با خطای Install RealTek Audio Driver Failure مواجه می شویم :
در این چیپست ها نیاز به نصب Microsoft UAA Bus Driver for High Definition Audioمیباشد و درصورت عدم نصب این درایور ، صوت نصب نمی شود .
این مورد پس از نصب ویندوز اکس پی بر روی مادربوردهای سری جدید گیگابایت و همچنین لپ تاپهای جدیدی که Vista بر روی آنها نصب شده بوجود می آید .
اما راه حل این مشکل :
( ابتدا توجه کنید که ویندوز نصب شده از نوع سرویس پک یک یا دو باشد )
برای نصب صوت ابتدا به مسیر زیر بروید :
Control Panel=>System=>Hardware=>Device Manager
دنبال گزینه ای به نامهای :
Microsoft UAA Bus Driver for High Definition Audio
یا
Audio Device on High Definition Audio Bus
یا
Sound, video and game controllers
یا
Unknown device
یا
Other devices
روی گزینه فوق کلیک راست کرده و گزینه Disable را انتخاب کنید .
سپس باز روی آن کلیک راست کرده و UnInstall را انتخاب نمایید .
حال به منوی Action رفته و گزینه Scan For Hardware Changes را بزنید تا سیستم بدنبال سخت افزار نصب نشده گشته و پیام (Found new hardware wizard ) ظاهر شود .
در این پنجره باید Cancel را انتخاب کنید ( Next را نزنید) . سپس از روی سی دی بایستی صوت را نصب کنید
به مسیری مشابه
\Audio \Realtek \
رفته و Setup را انتخاب کنید .
همچنین در بعضی از مواقع بایستی درایور Microsoft UAA Bus Driver for High Definition Audio را نیز از طریق اجرای Setup آن (در ماردبوردهای گیگابایت در پوشه MSHDQFE موجود است) نصب کنید .مواردی که در زندگی زوجین سبب اختلاف می شود
ویژگی های فردی که در امر زناشویی نقش منفی دارد.
1- خسّت:یکی از مواردی که زندگی زناشویی را سخت و مشکل می سازد؛ خسّت است.
در این مورد سه حالت اتفاق می افتد؛ نخست وضعیتی که زن و مرد هر دو خسیس هستند که در این حالت مشکل روانی ندارند؛ ولی زندگی مرفهی نخواهند داشت. دو حالت دیگر آن است که زن یا خسیس باشند. در این دو حالت زندگی هم از نظر روانی و هم از نظر رفاهی برای دو طرف شرایط سختی خواهد داشت.
2- عصبانیت:زن یا مرد عصبانی زندگی را بر دیگری دشوارمی سازد. حساسیت های بی مورد و پرخاش و توهین و بی احترامی صفات مذمومی هستند که علاوه بر آن که طرف مقابل را ناراحت می کنند، به خود شخص نیز زیان می رسانند. در چنین مواقعی باید آرامش خود را حفظ کرد، آنگاه خشم همسر را آرام و توجه او را به امور دیگری جلب نمود و برای پالایش روانی او گفتگویی دو نفره انجام داد تا وی با بیان ناراحتی ها آرام گیرد.
3- دورویی:زن و مردی که با دو شخصیت با هم مواجه شوند و در ظاهر و باطن یک رنگ نباشند؛ زندگی مطلوبی نخواهند داشت. زندگی ای که در آن صداقت و صمیمیت نباشد؛ اعتماد و اطمینان از آن رخت بر خواهد بست و اضطراب و تزلزل روانی بر آن حاکم خواهد بود.
4- دروغ: فرد دو رو کسی است که تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی می کند ولی در باطن طور دیگری می باشد؛ امّا دروغگو کسی است که هر جا مصلحت و نفع خود را بسنجد واقعیت را تحریف می کند و بنا به میل خود کردار و رفتارش را تنظیم می نماید. دروغ نیز مانند دورویی بنیان خانواده را متزلزل می کند و اعتماد را از بین می برد.
5- پنهان کاری: پنهان کاری عبارت از آن است که یکی از زوجین بدون نظر و اطلاع همسر خود و در غیاب او مبادرت به انجام اعمالی بنماید و این اعمال را چه خوب و چه بد از همسر خود پنهان دارد. چنین رفتاری ولو به نفع خانواده باشد ، اعتماد را از بین می برد. گاه این گونه رفتارها در جهتی است که فرد به نفع خود و یا خویشاوندان نسبی و به ضرر همسر و زندگی مشترک انجام می دهد. این گونه اعمال بتدریج بنیان خانواده را به هم می ریزد ، هر یک از زوجین را نسبت به رفتار دیگری بدبین و ناراحت می نماید و به عکس العمل وا می دارد.
6- پرخاشگری و خشونت: پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که " هدفش اعمال صدمه و رنج" باشد. مثلاً زنی که غذای مورد علاقه شوهرش را نمی پزد و یا آن را می سوزاند ، یا شوهری که از زنش مرتباً انتقاد می کند و به او غـُر می زند. هر یک از این رفتارها بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه بوده و موجب از هم پاشیدگی بنیاد زندگی زناشویی می گردد. خشونت و عکس العمل های زننده و شدید چه از طرف زن و چه از طرف شوهر قدرت تحمل طرف مقابل را تضعیف می نماید و زندگی را برای هر دو مشکل می سازد. در خانواده ای که خشونت حاکم است ،عاطفه و رفتار انسانی رخت بر می بندد و محیط تربیتی نامناسبی از نظر تربیت فرزندان ایجاد می شود.
7- لجاجت: از دیگر عوامل بنیان کن در خانواده لجاجت است. این حالت بین زن و مرد زیاد دیده می شود و گاه به جایی می رسد؛ که حرکات لجوجانه به شکستن وسایل خانه منتهی می گردد. چنانچه این حالت، وضعیت افراطی به خود بگیرد ، چه بسا به طلاق و از هم پاشیدگی خانواده منتهی گردد.
8- خودبینی و تحقیر دیگری: خودبینی یا تصویر ذهنی هر کس از شخصیت خویش ، از مجموع تصورهای او درباره توانایی ها ، احساس ها ، اندیشه ها ، آرزوها ، داوری ها ، و کوشش های وی تشکیل می شود.
معمولاً کسانی که خود کم بین هستند، گرفتار عقده حقارت اند، و خود را کمتر، بی مقدارتر و زبون تر از دیگران احساس می کنند؛ افرادی که دچار خود بزرگ بینی هستند ؛ مبتلا به تکبر ، نخوت ، خودستایی و جاه طلبی اند ؛ چنین افرادی سعی می کنند با تحقیر دیگران ، بزرگ نمایی کنند. زن یا شوهری که بخواهد همسر خود را تحقیر کند، و خود را بالاتر احساس کند و خوبی های خود را به رخ دیگری بکشد ، با دست خود تیشه به ریشه زندگی زناشویی خویش می زند.
9- بی انضباطی: مرد یا زنی که اساس رفتار خود را بر بی انضباطی قرار دهد ، مورد اعتراض همسر خود قرار می گیرد. گاه بی انضباطی منجر به بی اعتمادی می شود و گرمی و شادمانی را از خانواده می گیرد. مردی که شب دیر به خانه می آید و زمانی را برای تفریح ، مسافرت و معاشرت با زن و فرزندان خود در نظر نمی گیرد، موجبات نارضایتی خانواده خود را فراهم می آورد
وجوهی از اختلاف های زناشویی
تفاوت هایی فردی یک اصل مسلّم غیر قابل انکار است که برای نظام اجتماع و طبیعت ضروری است. به پیروی از این اصل طبیعی، بین زن و شوهر اختلاف وجود دارد و تا زمانی که این اختلاف ها فاصله زیادی نداشته باشد و با گذشت و چشم پوشی همآهنگ شود، مشکلی را ایجاد نمی کند.مواردی از اختلاف هایی که ممکن است، منجر به ناهمنوایی و ناسازگاری شود، عبارت است از:
1- اختلاف در خواسته ها: یکی از عواملی که در انتخاب همسر و زندگی زناشویی باید مورد توجه قرار گیرد ، خواسته های زن و شوهر است. زن یا شوهری که دارای خواسته های ایده آل و متفاوت از دیگری باشد و در تعدیل آن اقدام نکند ؛ احتمال ناسازگاری در زندگی زناشویی از این جهت وجود خواهد داشت.
2- اختلاف در سلیقه ها و علاقه ها: وجود اختلاف سلیقه و علاقه در افراد طبیعی است؛ ولی چنانچه در برنامه های زندگی خانوادگی، این اختلاف در جهت هماهنگی بین زن و شوهر تعدیل نشود؛ احتمال آن دارد که به ناسازگاری منتهی گردد.
3- اختلاف در دیدگاه ها: انسان موجودی است با آرزوهای نامحدود ، او هر چه بیشتر داشته باشد ؛ بیشتر هم می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان ، نیازهای تازه ای را هم بر می انگیزاند. چنانچه زن و شوهری با دیدگاه ها و آرزوهای متفاوت که احتمال حصول به آن کم باشد ؛ نتوانند در زندگی زناشویی خود هماهنگی ایجاد کنند ، زندگی شاد و موفقی را نخواهند داشت.
4- اختلاف در خلق و خوی:بعضی افراد عصبانی ، خشن ، متکبّر، خودخواه ، از خود راضی ، و بعضی دارای روحیه ای گرم ، خوش برخورد ، متواضع و مردم دوست می باشند ؛ بنابراین توافق اخلاقی در صدر عوامل انتخاب همسر قرار دارد.
5- اختلاف در میزان هوش:اختلاف سطح هوشی همسران نسبت به یکدیگر ، ممکن است در زندگی زناشویی آنان مشکلاتی ایجاد نماید. بنابراین در نظر گرفتن بهره هوشی و اختلاف سطح معقول در این زمینه خالی از اهمّیت نیست.
6- اختلاف در ابعاد معنوی: مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی اختلاف سطح دارند ، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت. بنابراین در امر ازدواج بُعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید مورد توجه خاص قرار گیرد.
اى تو مرا نادره آموزگار، افسر زرین به سر روزگار،روشنى جان من از جان توست خنده من از لب خندان توست.
معلمى سوختن است، سوختنى که مىسوزد ولى نمىسوزاند، هدایت مىکند و گمراه نمىسازد، آتش درونش برد است و سلام،و دود او همچون عود،و رایحهاش جهانگیر. معلم چراغ هدایت و کشتى نجات است. معلم راهنماى خوبىها و نیکىها و هدایتگر و بیدار کننده است. معلمى، همانگونه که معلم پیر انقلاب رحمه الله فرموده، شغل انبیاست وامت سرگردان را از وادى جهل و ضلالت به سر منزل هدایت و سعادت و از دریاى پر تلاطم فساد و انحراف به ساحل امیدبخش نجات و نیکبختى مىرساند. سرنوشت جوامع بشرى مرهون سعى و تلاش آموزگاران و معلمان است. معلم بود که معاویه پسر یزید بن معاویه را آن چنان تربیت کرد که به یکباره راه و رسم غلط و ظالمانه پدرش را کنار گذاشت و در سلک عابدان و زاهدان و هدایت یافتگان درآمد. همین معلمان بودند که مصلحان بزرگى چون امام خمینى (ره)، شهید مطهرى(ره)و شهید بهشتى(ره) به جامعه تقدیم کردند؛بزرگانى که هر کدام منشا خیرات و برکاتى براى مسلمانان شدند.
در قدرت و توان هیچ کس نیست که مقام و ارزش معلم را برشمارد. چنان که هیچ کس را یاراى آن نیست که فعل ایزد بستاید و یا نقش عظیم رسولان الهى را بر کاغذ بنشاند.
از اینرو، خداوند متعال نسبت به شأن و مقام عالم و متعلم عنایت خاصى مبذول داشته و آنان را بر سایر طبقات ممتاز ساخته است. او به شخصیت آنان ارج نهاده و براى آنان امتیاز ویژهاى قائل شده است.
پروردگار عالم، دانش و معرفت را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقامات قرار داد و بر آدم ابوالبشرعلیهالسلام منت نهاد؛ «وَ عَلَّمَ آدَمَ السماءَ کُلَّها...» (بقره/31) در اولین سورهاى هم که بر پیامبر خاتمش صلى الله علیه وآله فرو مىفرستد ارزش نعمت علم و دانش را بازگو مىنماید و خود را اول معلم عالم وجود قلمداد مىکند: « إقرَا وَ رَبُّکَ الاکرَم الذّی عَلَّمَ بِالْقَلَم ، عَلَّمَ الانسان ما لَم یَعلَم .» (علق/3- 4- 5) در برخى دیگر از آیات کتاب متین خود نیز به صراحت، برترى معلمان را بر سایر خلق برمىشمارد و آنان را بر تارک تمامى طبقات مردم قرار مىدهد؛ «... قُل هَل یَسَتوی الذینَ یَعلَمونَ و الذین لایَعلَمُون إنَما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الالْباب.» (زمر/9) در زمینه اهمیت کار معلمى همین بس که او فرمود: «...مَناحیاها فَکانَّما احیَا الناسَ جمیعا ...» (مائده/ 32) ؛ هر کس نفسى را زنده کندبهواقع، تمام جهانیان را زنده گردانیده است (با توجه به اینکه زنده کردن روح و دل آدمى به علم و دانش برتر از زندگى بخشیدن به بدن مادى است.) و همین افتخار براى معلم بس که اگر تا قیامتبدان مباهات کند برازنده اوست.
در میان احادیث پیامبر اکرم و ائمه اطهارعلیهم السلام روایات مربوط به ارزش و اعتبار علم و عالم و متعلم به قدرى فراوان است که احصاى تمامى آنها نزدیک به محال مىنماید. پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله مىفرمایند:" تمامى جنبندگان روى زمین و ماهیان دریا و هر موجود زندهاى در فضا و همه اهل آسمان و زمین براى معلمى که نیکى به مردم بیاموزد طلب آمرزش مىکنند. دانشمند و دانشجو در پاداش با یکدیگر برابرند و در روز قیامت بدین سبب، بسان دو اسب مسابقه با یکدیگر به رقابت مىپردازند." (1)
پیشواى سوم مکتب ما وقتى معلمى سوره حمد به فرزند دلبندش مىآموزد به پاس احترام و قدردانى از معلم، هزار دینار و هزار حله به او مىبخشد، دهان او را نیز پر از درّ مىگرداند. وقتى برخى از کوته نظران بر او خرده مىگیرند که چرا چنین کردى، مىفرماید:"این پاداش (بىمقدار) کجا و ارزش واقعى تلاش و آموزش او کجا؟(2) "
بىسبب نیست که معلم پیر انقلاب، امام راحلقدس سره، در شان معلم مىفرماید: «مقام معلم مقام والایى است، مقامى بالاتر از مقام معلم نیست.»(3)
مقام رهبری نیز در این باره مىفرمایند: «واژه معلم... جزو واژههاى مقدس است. در جامعه ما، که اساس در تعلیم و تزکیه و تربیت قشرهاى گوناگون است، معلم مقام ویژهاى دارد.» (4)
همیشه روزگار از بدو خلقت و حتى پیش از آن، تا خدا بوده و هست معلم بوده و هست و هر روز، روز معلم است، اما در انقلاب عزیز ما، این روز، مصادف با سال روز شهادت پاره تن امام راحل قدس سره، شهید مرتضى مطهرى رحمه الله است؛ همو که خلعت معلمى بر قامت رسایش برازنده بود و علاوه بر برخوردارى از «مداد العلماء» با نثار خون خویش مصداق «دماء الشهداء» نیز گردید و از دو ویژگى علم و شهادت بهره مند شد. یاد او و تمامى معلمان راستین بشریت گرامى باد.
حبـسیـه نویسی در ادبیات فارسی
حبسیه نویسی یا ادبیات زندان گونه ای از ادبیات است که در آن خاطرهی دورهی سیاه زندان و رنج و مصائب مردان پاکباخته و ماجراجو، در میان دیوارهای محصور و تاریک ، به شیوهای مؤثر توصیف میشود.در حبسیه ها یاد وخاطره ایام حبس و روحیات و احوال ذهنی نویسنده منعکس می شود،.در حبسیه نویسی ،نویسنده یا شاعر به توصیف فضای اختناق زده زندان و حالات شخصی و درونی زندانیان و رنج و عذاب هایی که در زندان متحمل میشوند میپردازد و اغلب با زبانی مستقیم و توصیفی گفت و گوها و شایعات مربوط به عفو عمومی و آرزوها و خیال بافیهای دور و دراز زندانیان را بیان می کند.
معروفترین حبسیه سرای ادبیات فارسی مسعود سعد سلمان است که در حقیقت نامور ترین شاعر عصر دوم غرنوی است.شهرت او در گرو حبسیه های اوست . حبسیه او غم انگیز و درعین حال جذاب و گیراست.از دیگر بزرگان این نوع از ادبیات می توان از بزرگ علوی نام برد. وی از بنیانگذاران داستان نویسی سیاسی ایران است که به زندان رضا شاه هم افتاده بود. و در آن دروان به حبسیه نویسی و شکایت از اوضاع زندان و مشکلات و سختی هایی که در دوران زندان تحمل کرده است پرداخت .علوی مبدع حبسیه نویسی معاصر یا ادبیات زندان است، آثاری مانند ورق پاره های زندان و نامه ها ، از او در زمینه حبسیه نویسی است.
نمونه از حبسیه نویسی مسعود سعد سلمان:
شخصی به هزار غم گرفتارم
در هر نفسی بجان رسد کارم
بی زلّت و بی گناه محبوسم
بی علت و بی سبب گرفتارم
در دام جفا شکسته مرغی ام
بردانه نیوفتاده منقارم
خورده قسم اختران به پاداشم
بسته کمر آسمان به پیکارم
محبوسم و طالع است منحوسم
غمخوارم و اخترست خونخوارم
برده نظر ستاره تاراجم
کرده ستم زمانه آزارم
یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم
هر نیمه شب آسمان ستوه آید
از گریه ی سخت و ناله ی زارم
نمونه ای دیگر از شعر وی در مورد زندان نای:
نالم چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای
حبسیه نویسی بیشتر از آن که در داستان رواج داشته باشد در شعر مورد توجه بوده است. اگر چه می توان داستان هایی را پیدا کرد که در دوران اسارت نوشته شده اند اما عنوان حبسیه نویسی عنوانی است که برای شعر در اسارت به کار می رود.
مسعود سعد سلمان
حبسیه
زندان نای
نالم به دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همّت من زین بلند جای
آرد هوای نای مرا ناله های زار
جز ناله های زار چه آرد هوای نای
گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر
پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای
نه نه ! ز حصن نای بیفزود جاه من
داند جهان که مادر ملک است حصن نای
من چون ملوک سر ز فلک برگذاشته
زی زهره برده دست و به مه برنهاده پای
از دیده گاه پاشم دُرهای قیمتی
وز طبه گه خرامم در باغ دلگشای
نظمی به کامم اندر چون باده لطیف
خطّی به دستم اندر چون زلف دلربای